به گزارش نماینده، در آخرین روزهای سال ۹۳ با این سیاستمدار کهنه کار که هم سابقه وزارت، معاونت ریاست جمهوری و استانداری را در کارنامه فعالیت خود دارد، در کافه خبر گپ و گفتی داشتیم.
وي در اين گفتگو با بيان اينكه وحدت اصولگرايان براي انتخابات اسفند ۹۴ دوره دهم مجلس شوراي اسلامي حياتي است، خاطرنشان كرد كه ناطق نوري بعد از انتخابات رياست جمهوري خرداد ۷۶ گفته است كه ديگر در هيچ انتخاباتي نامزد نخواهد شد.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با غفوری فرد به شرح زير است:
در سال جدید انتخابات مجلس ۹۴ را در پیش داریم، خودتان برنامه تان برای این انتخابات چیست و آیا قصدی برای ورود و کاندیداتوری در این دوره را دارید؟
من واقعا الان قصد ندارم که شرکت کنم مگراینکه شرایطی پیش بیاید که مجبور بشوم. ضمنا انتخابات سال ۹۴ انتخابات سرنوشت سازی برای کشور خواهد بود. در انتخابات مجالس هفتم، هشتم و نهم تقریبا رقابت بین خود اصولگراها بود و اصلاح طلبان تقریبا حضوری نداشتند به خصوص اینکه در تهران عملا کل ۳۰ نفر اصولگرا بودند و من قبل از مجلس نهم هم پیش بینی کرده بودم که بازهم اکثریت قاطع مجلس با اصولگرایان خواهد بود. در انتخابات گذشته دو لیست بود که یکی از آن ها متعلق به پایداری و دیگری به جبهه پیروان خط امام و رهبری اختصاص داشت اما در مجلس بعدی حتما اصلاح طلبان حضور پررنگی دارند و ما هم علاقه داریم که حضور داشته باشند تا انتخابات رنگ و بوی رقابت داشته باشد و واقعا استقبال می کنیم که اصلاح طلبان با همه توان و نیروی خود بیایند بنابراین تلاش ما این است که اصولگرایان به وحدت برسند و در قالب این وحدت اگر نیازی به حضور من بود ممکن است که در انتخابات شرکت کنم و جز این علاقه ای به حضور در عرصه انتخابات ندارم.
یعنی اگر تصمیم موتلفه یا جبهه پیروان بر این بود که شما در ائتلاف آن ها حضور داشته باشید، شرکت می کنید؟
اصولا جبهه پیروان خط امام و رهبری اگر به این نتیجه برسد که حضور داشته باشم، می آیم وگرنه شرایط خودم به گونه ای است که ترجیح می دهم کاندیدا نشوم.
یعنی مستقل کاندیدا نمی شوید؟
نه خیر، حتما به صورت مستقل کاندیدا نمی شوم. اگر معادلات به جایی رسید که دیدم لازم بود بیایم، می آیم وگرنه به کار علمی خودم در دانشگاه ادامه می دهم.
در دوره قبل انتخابات مجلس در ائتلاف جبهه متحد اصولگرایان نبودید، علتش چه بود؟
دوره قبل انتخابات مجلس، از ابتدا قرار بود که ما در لیست اصولگرایان باشیم و دو سه بار هم به ما گفته بودند که در لیست اصولگرایان حضور دارید، مخصوصا در مرحله دوم که بزرگان قوم به ما گفتند حتما شما داخل لیست هستید. جالب است که بدانید در مرحله اول هم گفتند که بودید و آنطور که به ما گفتند یک لیست ۸۰-۷۰ نفره ای را تهیه کرده بودند و از روی آن اسامی را می خواندند و یک جمعی از بزرگان که همان ۷+۸ بودند، نظر موافق یا مخالف خود را اعلام می کردند و با هرکس که مخالفت می شد، آن فرد کنار گذاشته می شد، آقای باهنر به من گفت که با شما هیچ کسی مخالف نبود اما با فلانی و فلانی مخالف بودند؛ در نهایت تعداد لیستی که مخالف نداشتند به ۳۲ نفر رسید و ۲ نفر اضافه آمد، گفتند که بین ۳ نفر آخر قرعه کشی می کنیم در حالی که این سه نفر از نظر سیاسی و اجرایی دارای وزن یکسانی نبودند. از این سه نفر یک نفر آقای فرمانی بود که کارگری ناشناخته بود و یک نفرهم دکتر سجادی بود که در گذشته دیپلمات و سفیر بود و یک نفر هم من بودم. بین ما سه نفر قرعه کشی کردند. گفتند آقای فرمانی رای آورده و ما از لیست خارج شدیم. منتها در روزهای منتهی به انتخابات صلاحیت یک نفر از افرادی که داخل لیست بود، تایید نشد و یک نفر کم آوردند حالا اگر همان روش قبل را داشتند بازهم باید بین دونفری که بیرون از لیست مانده بودند قرعه کشی می کردند اما هیچ کدام از ما دو نفر را داخل لیست نگذاشتند بلکه رفتند و یک نفر را از خارج از لیست آوردند و لیست تایید شد. آقای فرمانی که همان دور اول حذف شد و رای نیاورد. در مرحله دوم از لیست ۳۰ نفره ۷ نفر حذف شدند و ۲۳ نفر ماندند اما باید ۲۵ نفر معرفی می کردند، دو نفرکم داشتند و به خود من بازهم گفتند که حتما شما در لیست هستید و آقای ابوترابی فرد گفت که شما این بار هستید اما در کمال ناباوری رفتند و دو نفر را از لیست جبهه پایداری آوردند گذاشتند داخل لیست خودشان! کاری که من فکر می کنم حتی اگر ملانصرالدین بود، چنین کاری نمی کرد و اتفاقی بود که باید در تاریخ سیاست دنیا نوشت که یک نفر بیاید از لیست رقیب دو نفر را بیاورد داخل لیست خودش. با این کار شانس خودشان را کم کردند یعنی این آقایانی را که آوردند در هر دو لیست (جبهه متحد و پایداری) حضور داشتند و شانس انتخابشان بالا می رفت و حتما انتخاب می شدند و طبیعتا شانس رقیب بیشتر می شد. یعنی اگر حتی با من هم مخالف بودند می توانستند لیست ۲۳ نفره بدهند. اما آمدندبرای خودشان رقیب تراشیدند و از لیست رقیب یارگیری کردند. البته در گذشته نیز یکی دوبار دیگر هم این کار را انجام داده بودند ولی ما بالاخره نمی توانیم اصولگرایی را رها کنیم و مجبوریم با همه این ها بسازیم اما این بی وفایی ها شده است.
شما در این کار تعمدی می بینید، یعنی این نوع لیست بندی برنامه ریزی شده بود؟ و با هدف خاصی صورت می گرفت؟
نمی دانم، خدا می داند ولی نمی شود باور کرد که یک نفر بیاید افرادی را از لیست رقیبش به لیست خودش اضافه کند. با این کار شانس لیست خودی کاهش و شانس گروه مقابل بالا می رود. حالا این که چه سیاستی بوده است را نمی دانم. در عین حال این سیستم، سیستم خیلی خوبی نیست که برای تعیین سرنوشت مملکت قرعه کشی کنند آن هم بین سه نفری که هیچ تجانسی با هم ندارند، یک نفر کارگر است، یک نفر استاد دانشگاه و یک نفر دیپلمات.
من حداقل از سال ۴۲ و بیش از عمر شما در سیاست بوده ام و دوره شاه را دیده بودیم، به طور جدی با رژیم پهلوی مبارزه می کردیم. مثلا یکی از شعارهای آن سال ما در دانشگاه این بود: «یا ماسر خصم را کوبیم به سنگ/ یا خصم سر ما به دار سازد آونگ».
در آن زمان هم هیچ گاه ندیدم که برای یک کار مهم مملکتی قرعه کشی بکنند آن هم بین سه نفری که هیچ تجانس و سنخیتی با هم ندارند. بنده بالاخره چند دوره وزیر بودم، چند دوره مجلس بودم، چند دوره رئیس دانشگاه بودم. رئیس سازمان تربیت بدنی بودم. رئیس کمیته ملی المپیک بودم. معاون رئیس جمهور بودم. مشاور دو رئیس جمهور بودم و استاندار بودم و اصلا معنی نداشت که اینگونه قرعه کشی کنند.
چرا لیست صدای ملت، با سرلیستی علی مطهری که شما نیز در آن حضور پیدا کردید، نتوانست تعداد زیادی از نمایندگان منتقد و مستقل را به پارلمان بفرستد؟
صدای ملت را ما همان روزهای آخر ایجاد کردیم من و آقای مطهری و آقای عباسپور. امکانات چندانی هم نداشتیم. شاید بین روشنفکران شناخته شد اما می دانید که شهر تهران ۲۰۰ تا ۳۰۰ شهرک دارد که در آن فرصت اندک امکان تبلیغات گسترده نبود.
با این شرایط، وحدت اصولگرایان برای انتخابات مجلس آینده که امروز مطرح است با وجود رقابت جدی درون جریان اصولگرایی یعنی جبهه پیروان و جبهه پایداری چگونه ممکن است؟ آیا دور هم جمع کردن این دو طیف کنار هم کار دشواری نیست؟
البته تلاش زیادی می شود برای وحدت اما من اشکالات زیادی را هم در این راه می بینم. در دوره گذشته آیت الله مهدوی کنی بودند که خیلی تاثیر داشتند. تازه با آن وجود و آن مشکلات به وحدت نرسیدیم و رقابت بین خود اصولگراها شد. ایشان الان نیستند. مرحوم عسکر اولادی بودند که ایشان هم نقش تاثیر گذاری داشتند و خیلی هم تلاش کردند در گروه ۷+۸ و خیلی هم تناظر کردند که وحدت برهم نخورد. ایشان هم نیستند و به قول خارجی ها آلترناتیوی هم برای این دو شخصیت وجود ندارد. آیت الله موحدی کرمانی حضور دارند و ان شاءالله هم موفق باشند ولی بالاخره آقای مهدوی کنی وجهه دیگری میان نیروهای اصولگرا داشتند. برای آقای عسکر اولادی هم هیچ آلترناتیوی فعلا پیدا نشده است. اختلافات هم به نظر می رسد که نسبت به گذشته بیشتر شده است در حالیکه ما و نمایندگان جبهه پایداری آن زمانی که هنوز منشعب نشده بودند، با هم به مجلس هشتم راه یافتیم و قبل از آن هم با هم بودیم و بعد از اینکه انتخابات تمام شد، جلسات این گروه در دفتر آقای روح الله حسینیان برگزار می شد. یعنی باهم بودیم و برای انتخاب ریاست مجلس نیز همه باهم به طور دسته جمعی توافق کردیم که آقای لاریجانی رئیس بشود ولی حداقل بعد از یک سال از هم گسسته شد. حالا که گسسته شد دوباره بتوانیم به هم وصل کنیم، سخت است.
ما اخیراگفتگویی داشتیم با آقای باهنر، ایشان گفتند که ما در جبهه پیروان می خواهیم به جبهه پایداری نزدیک شویم. نظر شما در این باره چیست؟
اینکه بگویند می خواهیم نزدیک شویم، با اینکه این امر اتفاق بیفتد، تفاوت اساسی دارد. بله ما هم می خواهیم. مثل این است که بگوییم ماهم می خواستیم دختر شاه را بگیریم ولی ندادند!
آقای دکتر! شاید دو نکته باشد، نکته اول بحث ضرورت اجماع در این طرف، به دلیل اینکه تنها چاره این است که با اصولگرایان هم جمع شوند وگرنه جمع نشوند می بازند، نکته دوم این است که تغییراتی در جبهه پایداری اتفاق افتاده است، مثلا جریان افراطی و یا مواضعی که آقای مصباح داشتند الان تعدیل شده است و جریان تند جبهه پایداری الان نقش آفرینی انچنانی در عرصه سیاسی در این گفتگوها ندارد. دیدارهایی هم که با پایداری ها انجام می شود با شرکت آقاتهرانی و طیف اصطلاحا خوش خیم آن ها برگزار می شود. نکته مهم آن انتخابات است که هر چه تفرق باشد، جریان اصولگرایی می بازد. نکته دیگر اینکه آن ها هم طی این سالها تجربه کسب کرده اند، تایید می فرمائید؟
همان طور که گفتم در انتخابات مجلس هفتم و هشتم و نهم عملا اصلاح طلبان حضوری نداشتند ولی در انتخابات مجلس دهم حضور پر رنگی خواهند داشت و عقبه سیاسی هم دارند. بنابراین رسیدن به وحدت برای اصولگرایان واقعا حیاتی است. ولی این حقیقتی است که اگر به توافق و وحدت نرسند احتمال باخت شان بسیار زیاد است یعنی واقعا می شود گفت که ۱۰۰ درصد است. یک حرکت هایی شده است و آیت الله موحدی کرمانی، گفتند با آقای مصباح بنشینیم صحبت کنیم. آیت الله یزدی هم ما خدمت شان بودیم گفتند. چندین جلسه هم الان بین موتلفه و پایداری و همچنین موتلفه و رهروان برگزار شده است و امیدهایی را ایجاد کرده است اما اینکه در نهایت آیا به توافق می رسیم یانه، مشخص نیست. در گذشته هم همین طور بود ما در مجلس هشتم برای مجلس نهم خیلی از این کارها کردیم. من خودم شخصا رفتم از آقای حسینیان و رسایی خواستم که بیایند در گروه ۷+۸ که آخر هم نیامدند. من رفتم در مجلس به این دو نفر گفتم من امیدوارم که ان شاء الله شما هم بپیوندید به ائتلاف اصولگرایان. آقای حسینیان گفت که نه امیدوار نباشید. بعد یکی از این دو نفر گفتند که اختلاف ما و شما اختلاف بین هاشمی و احمدی نژاد است و آن ها طرفدار احمدی نژاد بودند. یکی دیگرشان که الان یادم نمی آید چه کسی بود گفت که اختلاف بین ما و شما اختلاف بین هابیل و قابیل است. با این شرایط، من امیدوارم که در این دوره واقعا وحدت صورت گیرد.
در انتخابات شورای شهر هم این مشکل وجود داشت که اصولگرایان به توافق نرسیدند و الان می بینیم که شورای شهر کاملا دو تکه است. آقای بادامچیان چند بار گفت که ما هر چه خواستیم تناظر کنیم، آن ها موافقت نکردند و آخر سر هم گفتند ما فقط یک نفر را داخل لیست مان قرار می دهیم آن هم به انتخاب خودمان! و گفتند ما فقط حاضریم مفتح را داخل لیست بگذاریم. می دانستیم که احتمال باختمان زیاد است و شد ولی در عین حال نتوانستند خودشان را جمع و جور کنند. در کل، خوب است که امیدوار باشیم که انجام بشود.
این نکته را هم بگویم که آن موقع پایداری و احمدی نژاد با هم بودن الان هرکدام گروه جدیدی برای خودشان درست کرده اند. در جبهه اصلاحات هم همین است و میان حامیان رئیس دولت اصلاحات و عارف بحث های زیادی درباره انتخابات وجود دارد. ولی آن ها شاید بهتر بتوانند با یکدیگر توافق کنند وآخر سر هم در انتخابات ۹۲ دیدیم که با وجود همه اختلافاتی که داشتند عارف را در لحظات آخر بیرون بردند ولی در این طرف آقای ولایتی، حداد و قالیباف با اینکه قول داده بودند، در عرصه رقابت باقی ماندند در حالیکه اگر این سه نفر با هم نمی آمدند و یک نفر می آمد حتما نتیجه فرق می کرد.
برای سال آینده طیف آقای احمدی نژاد جدای از پایداری در عرصه انتخابات حضور پیدا خواهند کرد؟
بله ۱۰۰ درصد، الان بین شان فاصله زیادی افتاده است. احمدی نژاد دو سه جلسه مختلف دارد با افراد مختلف یک عده خاص الخاص اند و یک عده خاص هستند وزرای دولت وی که از ابتدا هم فعال بودند در بیشتر جلسات حضور دارند.
شما چون مجلس در هفتم هم بودید، شاید بتوانید بهتر توضیح دهید که ماجرای این پول های کثیف که آقای رحمانی فضلی می گوید، و ۱۷۰ نماینده ای که آقای رحیمی به آن ها پول داده بود، چه بود؟ این پول ها چگونه وارد سیاست شده است؟
اولا که آقای رحمانی فضلی رفته اند در یک جلسه محرمانه و غیر علنی این موضوع را کامل توضیح داده اند. نکته دوم اینکه هر دولتی که می آید دولت قبل را می کوبد. آقای احمدی نژاد آمد کل ۲۴ گذشته را زیر سئوال برد و گفت دزدیدند و بردند و خوردند. الآن هم آقای جهانگیری گفته است میزان فسادی که در دولت قبل بوده است، قبل از آن نبوده است و گفته اند که ۲۲ میلیارد دلار از کشور خارج شده است. آقای احمدی نژاد در طول آن هشت سال گفت لیست اسامی مفسدین اقتصادی توی جیب من است وآخر هم اعلام نکرد. حرفم همین است که من اصلا با اصل این قضیه که با عنوان تهدید به افشاگری صورت میگیرد مخالف هستم. کسی که نظام را دوست دارد این طور تیشه به ریشه نظام نمی زند و همه را متهم نمی کند که بگوید همه خوردند و بردند.
دیگر اینکه اگر کسی اطلاعاتی دارد قاعدتا باید به قوه قضائیه ارائه دهد و ما آن زمان هم به آقای احمدی نژاد همین را می گفتیم که شما اگر اطلاعات دارید در اختیار دستگاه قضایی بگذارید تا آن ها رسیدگی کنند. در حقوق بسیاری از کشورها کتمان اطلاعات جرم محسوب می شود مثلا در آمریکا این موضوع بسیار جدی است که اگر کسی اطلاعاتی داشته باشد و در اختیار مراجع قضایی قرار ندهد، مجرم شناخته می شود. اگر واقعا آقای احمدی نژاد اطلاع داشت از این مفسدین و مافیا و امثالهم اولین کارش این است که باید به قوه قضائیه اطلاع می داد و اینکه دنبال کردن و مبارزه با فساد با رئیس جمهور نیست با قوه قضائیه است و همه این را می دانند حتی اگر خانه آقای احمدی نژاد را هم دزد بزند بازهم باید به قوه قضائیه مراجعه کند و نمی تواند خودش وارد عمل شود. چرا که در کشور تفکیک قوا وجود دارد و هر قوه و دستگاهی وظیفه خود را انجام می دهد.
بعد هم به نظر من اینطور که همه افراد انقلابی را زیر سئوال ببریم، بسیار اشتباه است من فکر نمی کنم که در انتخابات ما مسئله پولشویی به معنای رایج آن وجود داشته باشد. اما طبیعی است کسانی که نماینده می شوند عده ای به هر دلیلی برای آن ها تبلیغات می کنند. پول هم می دهند، بالاخره الان یک نفر بخواهد در تهران تبلیغات کند با کمتر از ۲۰۰ میلون نمی تواند. حالا یک عده ای می آیند کار می کنند. یک عده وسائل و دفتر و امکانات در اختیار ستاد قرار می دهند و هنوز هم کشور ما برای این تبلیغات قانون ندارد. در امریکا می گویند کسانی که می خواهند کمک کنند اگر از حد مشخصی بیشتر شود باید اسم و مشخصات خود را اعلام کنند و کاملا همه چیز مشخص است و اگر غیر از این باشد به عنوان رشوه تلقی میشود ولی ما در کشورمان چنین چیزی نداریم. بالاخره همه می دانند که در تهران کسی که نماینده می شود چند میلیارد تومان هزینه می کند، هیچ کدام ما هم چند میلیارد نداریم چون اگر داشته باشیم این کار را نمی کنیم!
مسلم است که اگر ما افراد را مساوی با انقلاب بدانیم همیشه مجبوریم کتمان کنیم و در گذر زمان بهمنی از فساد را جمع کرده ایم و فقط به خاطر اینکه نخواستیم شفافیت وجود داشته باشد. بعد ضرر این کار بیشتر از نفعش نیست؟ اینکه می گویید الان شرایط افشا گری نیست این سئوال پیش می آید که کی باید مفسدین از حاشیه امن برخوردار باشند و احساس خطر نکنند؟
چرا ضررش ۱۰۰ درصد بیشتر است. من نمی گویم که نگویید من می گویم که از این بی تقوایی ها نکنید. اگر شما می دانید که فلانی دزدی کرده است باید به دستگاه قضایی شفاف اعلام کنید. اینکه ۸ سال بگویید دارم و توی جیبم است و تا اخر هم هیچ چیزی از آن جیب خارج نشود، درست نیست. بعد هم در کشور یک نفر، ده نفر یا پنجاه نفر خلاف می کنند اما وقتی این طوری می گویید و همه را متهم می کنید مردم فکر می کنند که همه مسئولان نظام خلاف کرده اند. در این نظام افراد بسیار سالم و فداکاری هم هستند که زندگی می کنند. من اولا قبل از انقلاب ماهی ۳ هزارتومان حقوق می گرفتم پول هم به اندازه کافی جمع کرده بودم که خانه بخرم اما بعد پولم را خرج کردم، نماینده بودم، وزیر بودم، معاون و مشاور رئیس جمهور بودم و استاندار بودم اما تا سال ۸۰ اجاره نشین بودم و بعد از سال ۸۰ که وارد دانشگاه شدم و هیچ کاره بودم، توانستم یک خانه بخرم آن هم تازه سر یک اتفاقی که در مشهد یک تکه زمین داشتیم، فروختیم توانستیم یک آپارتمان قسطی بخریم. آقای احمدی نژاد یک جایی یک مصاحبه ای کرده و گفته بود که وزرای قبلی، با دوچرخه آمدند، با بنز رفتند. گفتم که من اگر در روز قیامت از همه بگذرم از این نمی گذرم. برای اینکه من زمانی که رفتم استاندار شدم خیلی پولم بیشتر بود از روزی که از استانداری خارج شدم هم ماشین داشتم و هم پولی که می توانستم خانه بخرم آن زمان با ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزارتومان می شد یک آپارتمان خرید. اما زمانی که از استانداری آمدم بیرون همان پول قبلی را هم نداشتم و با اینکه نماینده شده بودم ۲۰ تومان که بدهم تاکسی فرودگاه سوار شوم بروم مجلس نداشتم و تاکسی یک تومانی سوار شدم.
آن وقت یک نفر پیدا شود بگوید همه دزدهستند. این کل نظام را زیر سئوال می برد. حالا ممکن است که افراد فاسدی هم باشند. اما مهم این است که با آن فرد در هر مقامی که هست برخورد قانونی شود. این طوری مردم هم اطمینان پیدا می کنند که دستگاه پاک است من می گویم هر کاری راه دارد و کشور دستگاه قضایی دارد و هر کس هر ادعایی دارد باید به قوه قضاییه ارائه دهد.
اتفاقا من موافقم کسانی که از رحیمی پول گرفته اند بیایند رسما اعلام کنند. خیلی هم خوب است و بالاخره معلوم می شود که افراد سالمی هم وجود دارند. الان مردم اعتمادشان به این مجلس کم شده است و بزرگترین خطر هم برای نظام این است که مردم اعتمادشان را از دست بدهند. من در زمان شاه از سال ۴۲ فعال بودم و قبل از انقلاب هم حکم اعدامم آمده بود و چون به رژیم اعتماد نداشتیم یک بار هم در انتخابات شرکت نکردم و تا قبل از ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ که با شهید بهشتی رفتیم رای دادیم، اصلا صندوق رای ندیده بودم. چون ما به آن رژیم اعتقاد نداشتیم. هر کاری هم که می کرد به او بدبین بودیم، ساعت ها را که جلو و عقب می برد، ما میگفتیم این کارها را می کنند که وقت نماز مردم به هم بخورد. مثل اینکه"می گویند شیطان به حضرت موسی گفت: بگو لا اله الا الله گفت چون تو می گویی بگو، نمی گویم! "ما به این نظام چون اعتماد داشتیم فرزندانمان را به جبهه فرستادیم و خودمان هم کمک کردیم. بزرگترین سرمایه نظام همین اعتماد است که اگر این اعتماد از بین برود دیگر پایه های نظام محکم نیست.
مجلس هفتم یک مصوبه داشت به نام تثبیت قیمت ها و بعد هم که شاهد هدفمندی یارانه ها بودیم. داستان آن چه بود؟
ببینید این کارها با مصوبه، اجرایی نمی شود. آقای احمدی نژاد گفت که بهره بانکی باید یک رقمی باشد. با دستور که نمی شود. وقتی که شما پول دست مردمدادید و در مقابلش کالا نبود، تورم بالا می رود، این ها با مصوبه درست نمی شود. ما تنها راه بهبود وضعیت اقتصادی مان این است که مشکل تولید کشور را حل کنیم. در زمان آقای احمدی نژاد ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد داشتیم و درآمد نفت در طول ۸ سال احمدی نژاد از کل درآمد نفت در دوره های قبل بیشتر بود ولی این همه بیکار گذاشتیم.
از اول انقلاب هم من می گفتم که هر کس که کالایی را مصرف می کند باید هزینه اش را بپردازد. شما که دارید یارانه می دهید برای سوخت مثل این است که از جیب روستایی ها در می آورید به جیب پولدارها می ریزید. غیر از این است؟ روستایی که بنزین مصرف نمی کند. شما وقتی یارانه می دهید به این معناست. حالا یکی دو کالای اساسی مثل نان و امثالهم باشد، اشکالی ندارد ولی اینکه همه چیز را یارانه ای کنیم درست نیست.
هر چند که به نظر ما عملا ۱۰ درصد از کل قانون هدفمندی یارانه ها هم اجرا نشد. ما خودمان تصویب کردیم. در قانون هدفمندی گفتند که حداکثر ۵۰ درصد درآمد حاصل از آزاد کردن قیمت ها باید یارانه بشود آن هم نه به صورتی که همه را به صورت نقدی بپردازند بلکه گفتند صرف بیمه و تامین اجتماعی شود، اما دولت آمد بیش از ۱۰۰ درصد را پول نقد به مردم داد و آخرش همین می شود که قیمت ها بالا می رود. قانون گذاشتند که حقوق افراد به اندازه تورم افزایش پیداکند به یکباره تورم به ۵۰ درصد رسید و چون نمی شد حقوق ها ۵۰ درصد افزایش داشته باشد، بسیاری از کارخانه ها تعطیل و صنایع نابود شدند.
نظرتان درباره دولت آقای روحانی چیست و در کدام بخش ها دولت یازدهم را دارای قوت بیشتری می بینید؟
آقای روحانی حداقل کاری که کرده این است که آرامشی را در کشور برقرار کرده است و این را نمی شود منکر شد. این تنش هایی که هر روز بین مجلس و دولت بود، خوشبختانه الان این طوری نیست و به نظرمی آید که در دولت تدبیرو امید هم امید در مردم ایجاد شده است و هم کارها با تدبیر بیشتری جلو می رود به خصوص در روابط خارجی که همین گروه ۱+۵ که ما در حال مذاکره با آن هستیم نشان می دهد که منطق بیشتری بر فضای مذاکرات حاکم است. اما بسیاری از آن وعده ها که داده بودند عملی نشد و عملی هم نبود به نظر من اینکه مثلا بشود در عرض ۱۰۰ روز تغییری ایجاد کرد. در مجموع به نظر می رسد که روند کار رو به بهبود است اما هنوز به نتیجه نرسیده است و ان شاء الله که در آینده شاهد موفقیت دولت باشیم.
الان نگاهی را برخی از جریانات سیاسی جا می اندازند که کدام مجلس مطلوب این دوره است، به طور مشخص روی مجلس پنجم با محوریت آقای ناطق تمرکز دارند. این موضوع را چگونه میبینید آیا بازگشت آقای ناطق و فضای میانه روی مطرح است؟
آقای ناطق به هیچ وجه تمایل به بازگشت ندارد.
حتی اگر از ایشان بخواهند که بیاید؟
بله به هیچ وجه چنین تمایلی ندارند. همان مجلس پنجم که بودند ایشان تمام برنامه ریزی شان را برای ریاست جمهوری کرده بودند و دولت هم تعیین کرده بودند. حتی به خود من گفتند که من فلانی را می خواهم بگذارم برای انرژی اتمی. بعد از آن جریانها انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ ایشان گفت که من تا آخر عمرم در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنم. ما باورمان نمی شد و فکر می کردیم که برای مجلس ششم شرکت می کنند ولی هرچه که ما رفتیم و آمدیم و اصرار کردیم، ایشان کوچکترین تنازلی از آن تصمیمی که گرفته نکرد. حالا ممکن است با آقای روحانی چون نزدیک تر است، همکاری هایی داشته باشد اما بعید می دانم که ایشان شخصا دیگر برای هیچ کار دیگری ورود پیدا کند. برای همین انتخابات هم من خودم با آقای روحانی صحبت می کردم، گفتم که اگر آقای ناطق بیاید خیلی خوب است ولی هرچه به آقای ناطق گفتیم، نیامد. الان هم حتما با آقای روحانی رقابت نخواهد کرد.
به نظر شما اگر حزب رهروان که الان در حال تشکیل است، بخواهد از ظرفیت آقای ناطق استفاده کند در رهبری این حزب همراه با آقای لاریجانی، ایشان خواهد پذیرفت؟
ایشان با آقای لاریجانی دوست و همفکر است و ممکن است به ایشان کمک کند و این بستگی به این دارد که حزب رهروان و جبهه پیروان به توافقی برسند. شاید مثلا از ایشان بشود استفاده کرد برای رسیدن به نوعی وحدت میان اصولگرایان و اگر بخواهند حتما می توانند در این زمینه کار کنند. بسیار هم مفید می دانم. بالاخره ایشان اگر بیایند و با توجه به رابطه خوبی که دارند اگر بیاید برای وحدت اصولگرایان خیلی خوب است. مخصوصا در غیاب آیت الله مهدوی کنی و آقای عسکراولادی. ولی به آن هم زیاد امیدوار نیستم که علاقه داشته باشند ورود پیدا کنند.
یعنی آقای ناطق کلا کار سیاسی را کنار گذاشته اند؟
بله، خیلی ما تلاش کردیم. من با آقای ناطق از سال ۳۷ آشنا بودم یعنی قبل از اینکه معمم شوند. در مدرسه آقای مجتهدی با هم درس طلبگی می خواندیم و یک مدتی هم با هم همدوره بودیم و بعد ایشان ادامه دادند. هم در کار مسجد با هم بودیم، هم در کار ورزش با هم بودیم. در مجلس پنجم هم ارتباط خوبی داشته و به من لطف دارند و هرچه من تلاش کردم که بروم ایشان را مجاب کنم، نشد. ما هنوز آن جلسه هیئت رئیسه مجلس پنجم را ماهی یکبار باهم داریم. هرچه اصرار کردم ایشان تمایلی ندارد.
بعید می دانم که آقای ناطق بخواهد بیاید جریان اصولگرا را جمع کند، چون دلخوری شان خیلی زیاد است. هنوز از اظهارات آقای احمدی نژاد در مناظره های انتخاباتی سال ۸۸ ناراحت است؟
بله سر احمدی نژاد است. آقای ناطق عضو جامعه روحانیت بود و می گفت باید در آن اتفاق از من حمایت می شد. ایشان خیلی هم برای وحدت اصولگرایان وقت گذاشت و واقعا انتظار به جایی هم بود و سر آن جریان آقای ناطق واقعا مظلوم واقع شد و احمدی نژاد با بی رحمی شدیدی شخصیت ایشان را تخریب کرد و فکر کرد اگر دیگران را نفی کند می تواند راه جدیدی را برای خود باز کند و خودش هم می گفت که مردم از این ها خسته شده اند من آمدم یک چیز جدید بگویم. اما گفت و رای هم آورد ولی یک زخمی در انقلاب ایجاد شد که به این راحتی التیام پیدا نمی کند. یعنی از دست دادن آقای ناطق برای نظام ارزان تمام نمی شود. فردی با این سابقه و با این تجربه و با این اعتقاد به نظام. هیچ کشوری با کسانی که برایش خدمت کرده اند اینطور برخورد نمی کند. کسی که این همه خدمت کرده است به کشور و با همه وجود به نظام اعتقاد دارد، این طور تخریب کردن این افراد عواقب بدی دارد این که چهره های خوب و سالم نظام را تخریب کنم. البته آقای ناطق به هیچ وجه از نظام نبریده است و الان در جاهای مختلف سخنرانی می کند و در جلسات مجمع به طور مرتب حضور دارد رئیس دفتر بازرسی دفتر رهبری هم هست و همواره از نظام دفاع کرده و می کند.
نظر شما